برچسب: عشق

  • عشق نامه سعدی – 54

    نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی که به دوستان یک‌دل، سر دست برفشانی نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو که به تشنگی بمردم، بر آب زندگانی _غزل617

  • عشق نامه سعدی – 53

    به خنده گفت که «سعدی» از این سخن بگریز کجا روم که به زندان عشق دربندم غزل377   (سیمین‌ساق » سعدی شیرازی » دیوان » غزلیات » غزل377)

  • عشق نامه سعدی – 47

    بسیار ملامتم بکردند کاندر پی او مرو که بدخوست.. ای سخت دلان سست پیمان این شرط وفا بود که بی‌دوست بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم؟

  • عشق نامه سعدی – 44

    گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم…..

  • عشق نامه سعدی – 43

    گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم هر روز عشق بیشتر و صبر کمترست!   » سیمین ساق » سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل65

  • عشق نامه سعدی – 40

    «کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان پرتو روی تو گوید که تو در خانه ی مایی»

  • عشق نامه سعدی – 37

    مده ای حکیم پندم که به کار درنبندم که ز خویشتن گزیرست و ز دوست ناگزیرم.. غزلیات394

  • عشق نامه سعدی – 29

    من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را وین دلاویزی و دلبندی نباشد موی را روی اگر پنهان کند سنگین دل سیمین بدن مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را ای موافق صورت و معنی که تا چشم منست از تو زیباتر ندیدم روی و خوشتر خوی را – سعدیا گر بوسه بر دستش نمی‌یاری نهاد […]

  • عشق نامه سعدی – 28

    من خود آن بخت ندارم که به تو پیوندم نه تو آن لطف نداری که به من بازآیی

  • عشق نامه سعدی – 27

    چه بگویم ؟ غم از دل برود چون تو بیایی