هزل نامه سعدی – 5


«گفت: هرکس امشب دو رکعت نماز بگزارد، او را حوری دهند که بالای او از مشرق تا به مغرب باشد. کسی گفت: من این نماز نکنم و این حور را نمی‌خواهم. گفتند: چرا؟ گفت: زیرا که اگر سرش در کنارِ من باشد و در شیراز و بغدادش گایند، مرا چه خبر بُوَد؟!»

(کلیات سعدی، به تصحیح محمدعلی فروغی (ذُکاءالملک)، با مقدمهٔ عباس اقبال، شرکت نسبی حاج محمدحسین اقبال و شرکاء، ۱۳۴۲ هـ. ق)


2 پاسخ به “هزل نامه سعدی – 5”

پاسخ دادن به No one لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *