نویسنده: اِنی کاظمی

  • عشق نامه سعدی – 55

    در این روش که تویی، گر به مرده برگذری عجب نباشد اگر نعره آید از کفنش غزل328

  • عشق نامه سعدی – 54

    نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی که به دوستان یک‌دل، سر دست برفشانی نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو که به تشنگی بمردم، بر آب زندگانی _غزل617

  • عشق نامه سعدی – 53

    به خنده گفت که «سعدی» از این سخن بگریز کجا روم که به زندان عشق دربندم غزل377   (سیمین‌ساق » سعدی شیرازی » دیوان » غزلیات » غزل377)

  • عشق نامه سعدی – 52

    یک روز به اتفاق صحرا من و تو از شهر برون شویم تنها من و تو دانی که من و تو کی به هم خوش باشیم؟ آنوقت که کس نباشد الا من و تو سیمین‌ساق » سعدی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات سعدی » رباعی شماره ۱۲۴

  • عشق نامه سعدی – 51

    چشم رضا و مرحمت، بر همه باز می کنی چون که به بخت ما رسد این همه ناز می کنی!

  • عشق نامه سعدی – 50

    وعده که گفتی: شبی با تو به روز آورم شب بگذشت از حساب روز برفت از شمار غزل ۲۹۶

  • خردنامه سعدی – 22

    ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست سیمین ساق » سعدی » مواعظ » قصیده ها » قصیده 7

  • عشق نامه سعدی – 49

    بعد از تو هیچ در دل سعدی گذر نکرد وان کیست در جهان که بگیرد مکان دوست   سعدی، دیوان، غزل ها، غزل101

  • خردنامه سعدی – 21

    اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت خور و خواب و خشم و شهوت شغبست و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدمیت سعدی (مواعظ، غزلیات، غزل18)

  • عشق نامه سعدی – 48

    هزار جان به ارادت تو را همی‌جویند تو سنگ دل به لطافت دلی نمی‌جویی _سعدی ( دیوان، غزلیات، غزل515 )