برچسب: اندرز

  • پندنامه سعدی – 4

    کنونت که امکان گفتار هست     بگو ای برادر به لطف و خوشی که فردا چو پیک اجل در رسد     به حکم ضرورت زبان درکشی گلستان، ص35

  • پندنامه سعدی – 3

    «یکی از حکما، شنیدم که می گفت: هر کسی به جهل خویش اقرار نکند، مگر آن کسی که چون دیگری در سخن باشد همچنان تمام نا گفته، سخن آغاز کند.» سخن را سر است ای خردمند و بن       میاور سخن در میان سخن خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش        نگوید سخن، تا نبیند خموش […]

  • پندنامه سعدی – ۲

    اگر چه پیش خردمند خامشی ادبست ….. به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی دو چیز طیره* عقلست دم فروبستن ….. به وقت گفتن و، گفتن به وقت خاموشی گلستان، صفحه35 * طیره =  سبکی، خفّت

  • خردنامه سعدی – 1

    « از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم؟ » بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم شوقست در جدایی و جورست در نظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست بازآ که روی در قدمانت […]

  • پندنامه سعدی – ۱

    « مزن تا توانی به گفتار دم نکو گوی، گر دیر گویی چه غم » «بیندیش و آنگه برآور نفس و زان پیش بس کن که گویند بس» گلستان، صفحه38