-
خردنامه سعدی – 18
هر چه نپايد دلبستگي را نشايد.
-
پندنامه سعدی – ۱2
رقم بر خود به نادانی کشیدی # که نادان را به صحبت برگزیدی طلب کردم ز دانای یکی پند # مرا فرمود به نادان مپیوند که گردانای دهری، خر بباشب # وگر نادانی، ابله تر بباشی _گلستان ص198
-
خردنامه سعدی – 5
«عالم بیعمل همچون زنبوریست بی عسل» سعدی
-
خردنامه سعدی – 4
«هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بیگمان عیب تو نزد دگران خواهد برد» گلستان، باب دوم، در اخلاق درویشان
-
پندنامه سعدی – 9
پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است تربیت نااهل را چون گِزدکان* بر گنبد است گلستان، 46 عاقبت گرگ زاده، گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود گلستان، ص47
-
پندنامه سعدی – 8
خـر که کمـــتر نهنــــد بر وی بار بی شــک آســــوده تر کنــد رفتار توانگرزادهای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچهای، مناظره در پیوسته که صندوق تربت ما سنگین است و کتابه رنگین و فرش رخام انداخته و خشت پیروزه در او به کار برده. به گور […]
-
پندنامه سعدی – ۷
گرچه شاطر* بود خروس به جنگ چه زند پیش باز رویین چنگ؟ گُربه شیر است در گرفتن موش لیک موش است در مصاف پلنگ گلستان، ص39 *چابُک
-
پندنامه سعدی – ۶
به چه کار آید ز گل طبقی ؟ از گلستان من ببر ورقی گل همین پنج روز شش باشد وین گلستان همیشه خوش باشد گلستان، ص37
-
پندنامه سعدی – ۵
زبان در دهان ای خردمند چیست؟ کلید در گنج صاحب هنر چو در بسته باشد چه داند کسی که جوهر فروشست* یا پلیه ور** گلستان، ص35 * جواهر فروش ** خُرده فروش
-
خردنامه سعدی – 2
تن آدمی شریف است ، به جان آدمیت نه همین لباس زیبا ست ، نشان آدمیت اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت ؟ خور و خواب و خشم و شهوت ، شغب است و جهل و ظلمت َحیَوان خبر ندارد ز جهان آدمیت […]