-
عشق نامه سعدی – 18
ای مرغ سحر عشف ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد _رساله در عقل و عشق
-
عشق نامه سعدی – ۱۶
حیف است سخت گفتن با هر گس از آن لب # دشنام به من بده، که درودت بفرستم دیری است که سعدی به دل از عشق تو می گفت: # این بت نه عجب باشد اگر من بپرسم بند همه غم های جهان بر دل من بود # دربند تو افتادم و از جمله بترسم […]