-
خردنامه سعدی – 1
« از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم؟ » بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم شوقست در جدایی و جورست در نظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست بازآ که روی در قدمانت […]
-
پندنامه سعدی – ۱
« مزن تا توانی به گفتار دم نکو گوی، گر دیر گویی چه غم » «بیندیش و آنگه برآور نفس و زان پیش بس کن که گویند بس» گلستان، صفحه38