برچسب: گلستان سعدی

  • خردنامه سعدی – 12

    عالم ناپرهیزگار کور مشعله دار است _گلستان، باب هشتم، در آداب صحبت

  • باب هشتم، گلستان سعدی : در آداب صحبت

    مال از بهر آسایش عمرست نه عمر از بهر گرد کردن مال عاقلی را پرسیدند نیک بخت کیست و بدبختی چیست؟ گفت نیک بخت آن که خورد و کشت و بدبخت آنکه مرد و هشت. حضرت موسی علیه السلام قارون را نصیحت کرد که اَحْسَن کما اَحسنَ اللهُ الیک[۱] نشنید و عاقبتش شنیدی خواهی که […]

  • خردنامه سعدی – 8

    سر گرگ باید هم اوّل برید          نه چون گوسفندان مردم درید

  • خردنامه سعدی – 7

    اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت ؟

  • خردنامه سعدی – 4

    «هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی‌گمان عیب تو نزد دگران خواهد برد» گلستان، باب دوم، در اخلاق درویشان

  • عشق نامه سعدی – 5

    پیش کسی رو که طلبکار تست ناز بر آن کن که خریدار تست گلستان، ص142

  • پندنامه سعدی – 8

    خـر که کمـــتر نهنــــد بر وی بار         بی شــک آســــوده تر کنــد رفتار توانگرزاده­ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچه­ای، مناظره در پیوسته که صندوق تربت ما سنگین است و کتابه رنگین و فرش رخام انداخته و خشت پیروزه در او به کار برده. به گور […]

  • خردنامه سعدی – ۳

    بنی آدم اعضای یکدیگرند                      که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار                  دگر عضوها را نماند قرار بر بالین تربت یحیی پیغامبر(ع) معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و […]

  • پندنامه سعدی – ۷

    گرچه شاطر* بود خروس به جنگ     چه زند پیش باز رویین چنگ؟ گُربه شیر است در گرفتن موش     لیک موش است در مصاف پلنگ گلستان، ص39 *چابُک

  • پندنامه سعدی – ۶

    به  چه  کار  آید ز گل طبقی ؟           از گلستان من ببر ورقی گل همین پنج روز شش باشد   وین گلستان همیشه خوش باشد گلستان، ص37