دسته: خرد نامه سعدی

  • خردنامه سعدی – 24

    سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نکویی نبرند سیمین‌ساق » سعدی » مواعظ » غزلیات » شماره ۲۰

  • خردنامه سعدی – 22

    ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست سیمین ساق » سعدی » مواعظ » قصیده ها » قصیده 7

  • خردنامه سعدی – 21

    اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت خور و خواب و خشم و شهوت شغبست و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدمیت سعدی (مواعظ، غزلیات، غزل18)

  • خردنامه سعدی – 20

    گرت عقل و رای است و تدبیر و هوش به عزت کنـی پند سعـدی بگوش که اغلب در ایـن شیوه دارد مقال نه در چشم و گوش و بناگوش و خال

  • خردنامه سعدی – 19

    روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟ خرقه بر دوش و میان بسته به زنار چه سود؟ هر که او سجده کند پیش بتان در خلوت لاف ایمان زدنش بر سر بازار چه سود؟ دل اگر پاک بود خانهٔ ناپاک چه باک سر چو بی‌مغز بود نغزی دستار چه سود؟ چون طبیعت نبود […]

  • خردنامه سعدی – 18

    هر چه نپايد دلبستگي را نشايد.

  • خردنامه سعدی – 17

    آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست —————————————————————————————— ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟ حیوان را خبر از عالم انسانی نیست … داروی تربیت از پیر طریقت بستان کادمی را بتر از علت نادانی […]

  • خردنامه سعدی – 16

    «دل دوستان آزردن، مراد دشمنان برآوردن است.» سعدی

  • خردنامه سعدی – ۱۵

    برادر که در بند خویش است، نه برادر و نه خویش است. _ _گُلستان، در اخلاقِ پارسایان

  • خردنامه سعدی – ۱۴

    نه چندان بخور کز دهانت برآید نه چندان که از ضعف جانت برآید یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند گفت: ای پدر گرسنگی خلق را بکشد ، نشنیده ای که ظریفان گفته اند به سیری مردن به که گرسنگی بردن. گفت: اندازه نگهدار ، […]